جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۴


چن روز پیش ریختن وهرچی معتاد و قیافه غلط انداز دیدن گرفتن تا شهر از وجود اعتیاد پاک بشه
یادمه بابابزرگ خدابیامرزم که سیگار می خرید رو پاکتش نوشته بود خواهروبرادر گرامی سیگار برای سلامتی شما زیان آور است ، دقیقا زیرهمون جمله نوشته بود از این طرف باز می شود، یه فلش هم واسه اطمینان از درست باز شدنش چاپ شده بود

چهارشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۴

پشت چراغ (قرمز واسه عابرا ، سبز واسه ماشینا ) تو چارراه گلوبندک وایساده بودم و منتظر بودم سبز بشه تا رد شم
یه عالمه آدم دیگه هم مثل من وایساده بودن . هر از گاهی یه نفر راه می افتاد و عرض خیابونو از بین ماشینا رد می کرد و از کسایی که منتظر بودن چن نفری دنبالش راه می افتادن و می رفتن . با خودم گفتم : یک بز گر گله را گر می کند
چراغ طولانی شد و همه اونایی که وایساده بودن رفتن وسط خیابون تا رد شن
منم دنبالشون رفتم

سه‌شنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۴

عید داره می رسه ، سال داره دوباره نو میشه ولی امسال عید اصلا قشنگ نیس
یکی کمه ، یکیمون نیست ، کسایی که پارسال بودن و امسال نیستن اما میدونم که یه جای دیگه تو همین دنیان و یه روز دوباره می بینمشون ، ولی این یکی رو دیگه نه ، نه امسال نه هیچ سال دیگه ای ، تا آخر عمر یادم نمی ره روزی که هر چی سعی کردم به موقع نرسیدم اصفهان ، اصلا وقتی شنیدم دیگه دوست نداشتم برم . می دونین تنها چیزی که تو این دنیای وامونده ناراحتم می کنه گریه اس. تا قبل از فوت خواهر پریسا آخرین باری که گریه کرده بودم یه سال پیشش بود بعد از دیدن روز هشتم

یکشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۴

بعضی وقتا احساس مسولیت بعضی آدما منو شدیدا تحت تاثیر قرار میده . مثلا همین خانومی که عروسکهای زیباش رو به نفع کودکان به فروش می رسونه . من با اینکه اصلا ایشون رو نمیشناسم ولی پونزه تا ازش خریدم . وقتی به دستم رسید خیلی خوشحال شدم . شما هم یه سر بزنید . پشیمون نمی شید
خرید از ما به نفع شماست ، با خرید پنج عروسک در قرعه کشی سه دستگاه زانتیا شرکت کنید . اونجای آدم دروغگو اگه خالی ببندم

شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۴

چن وقتی بود که فرصت نکردم چیزی بنویسم ولی حالا سرم خلوت تره و بالاخره تونستم کینگ کنک رو ببینم و با اینکه خیلی تو کف فیلم بودم اما بیشتر از جلوه های ویژه منتظر چیز دیگه ای نبودم . ولی فیلمو که دیدم به نظرم هم خوب اومد هم متفاوت از فیلمهای مشابه . البته این فقط یه نظر شخصیه و در حد یک بار دیدن . من فقط در دفاع از پیتر جکسون باید بگم اصلا نژاد پرستی در کار نبود . اشاره به قبیله وحشی جزیره صرفا به خاطر اینه که وجودشون در داستان ضروریه و فیلم هم یه باز سازیه . اما این سفید پوستا هستن که پا به حریم اونا میذارن و بردن گوریل از اونجا هم فقط به دلیل زیاده خواهیه که به وضوح روش تکیه شده . به نظر من کاراکترهای اصلی همشون دارای مشکلن ، دختره هم به اندازه کارگردان درون فیلم جاه طلبه و دچار حماقته ، اون خودش رو به عنوان سمبل زیبایی به کنگ نشون میده، خورده نشدنش هم به خاطر کارهای نمایشییه که می کنه . مقدمه طولانی فیلم هم ، اونو از کارهای مشابه کاملا جدا میکنه . در ضمن اغراق عمدی که در تمام فیلم وجود داره خیلی چیزارو توجیه می کنه مثل سکانس پایانی . به نظر منه مدافع ذهن خلاق و طنزپرداز جکسون تو همه جای فیلم خودشو نشون میده . یه چیز دیگه اینکه من توی فیلم کاراکتری رو به عنوان قهرمان داستان ندیدم و همین باعث شده همه تقریبا به یه اندازه در داستان نقش داشته باشن
کلیپ ابتدای فیلم هم خیلی فوق العاده بود . هر کی هم مخالفه آدرس بده تا یه گوریل پونزه متری رو بفرستم سر وقتش
ولی خیلی حال کردم بیاید جلسات نقد اینترنتی راه بندازیم

دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۴

نوید اومد خونمون ، یه دی وی دی هم با خودش آورده بود
من فقط چن تا سکانس کوچولو ازش دیدم
نمی تونم صبر کنم ولی کار دارم نمی تونم بشینم ببینم
یا پیتر جکسن . آدم دیوونه میشه . نمی دونم چی تو سر این مرد می گذره . حتما ببینیدش هر جوری شده . حتی فقط برای هیجانش . هر چند بیشتر از اینا توش هست . کینگ کنگ رو میگم

جمعه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۴

آقا نمی دونید از روز سه شنبه چه جریاناتی برا ما ردیف شد . شاید بهتر بود مثل داستانای ادگار آلن پو شروع می کردم . شاید وقایعی را که قصد دارم برایتان شرح دهم باور نکنید و تصور کنید که دیوانه شده ام
نمی دونم این نعل اسبو کی انداخته تو جیب لباسم . واسه این چار روز تعطیلی برنامه ریخته بودم که سه تا پروژه رو با هم تموم کنم - غلط زیادی – یکی یه کار سی ثانیه ای برا شرکت لینا ، یکی دیگه تیتراژ برنامه خرد سالان و آخری کاراکترای پروژه گیتی که رامین به خاطرش (از دست من ) پنج سال پیرتر شده . باور کنین از زمانی که به من گفته این کارو انجام بدم یعنی چن وخ قبل از رفتن پویاینا تا الان خیلی شکسته شده حاشیه نرم ، تصمیم داشتم با یه مشت سنجد دستی به سرو روی باسن مبارک بکشم و این چن تا کارو که سر جمع به اندازه یه ماه درآمد یه واکسی هم نصیبم نمی کرد رو انجام بدم جون عمه ام. تازه هر چی هم در میاد باید بدم طلبکارا . کباب شدین .آره ؟ تازه اول روضه اس
دوشنبه شب دوست پریسا از اصفهان زنگ زد که ما پنج شنبه شب باقطار راه می افتیم و جمعه صبح اونجاییم و از اونجایی که مهمون حبیب خداست و در خونه ما هم رو هیچ موجود زنده ای بسته نیست گفتیم قدمتون رو چشم . اینم اضافه کنم که چن روز قبلش بابامون ندا داده بود عموت اینا چارشنبه از کاشمر میان
خب حالا کاری رو که می خواستم تو چار روز تموم کنم باید دو روزه سروتهش رو هم میاوردم . دو روز اول همه کار کردم و هیچ کار نکردم . جمعه صبح هم مهمونای عزیز تشریف آوردن و ظهر هم رفتن یه سر به اقوامشون بزنن ، من هم گفتم خوبه کارم رو انجام میدم تا وقت هست . عصری زنگ زدن که بریم بیرون . به منزل گفتم آقا امروز رو دودرشون کنیم که پول خرج نکنیم میگیم فردا میریم بیرون ، فردا هم میگیم دخترعموت اینا بیان برا نهار که فردا هم نریم بیرون پول خرج کنیم . سرتون رو درد نیارم هم فلک شدیم هم پیازو خوردیم هم پول رو دادیم . بیرون رفتیم ، فردا هم برا ناهار چار نفرو کردیم شیش نفر، کارم نکردیم ، تازه جواب عموم اینا هم که اصلا ازشون خبر نگرفتم هم باید یه جور ردیف کنم
نتیجه اینکه جلو طبیعت نباید ایستاد، همون گشادی و هر دم بیلی و بی خیالی از همه چی بهتره

سه‌شنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۴

داشتیم با یکی از همکارا صحبت می کردیم ،گفتم وزیر بازرگانی گفته مردم مرغ بخرن تا گوشت ارزون شه. گفت نوار قصه های سوپر اسکوپ یادته . بچه که بودیم . تو نوار زورو یکی به گروهبان گارسیا میگه قربان مردم نون ندارن بخورن گارسیا میگه خب بیسکویت بخورن
آخ ، نمی دونید کار کردن تو روزای تعطیل ، که همه میزنن
میرن مسافرت ، چقدر حال میده ، مخصوصا وقتی زیر پنجره
اتاقی که توش کار می کنی ، یه جفت باند خفن،عربده کشی یه دیوانه زنجیری رو به عنوان عزاداری تو فضا انتشار میده
عمله همچی نعره کشید از جا پریدم گند زدم به کار
اینا کم بودن یه دسته اومد تو کوچه ، با سه تا طبل که یکیش اندازه جکوزی بود ، صاحبشم جو گیر شده بود و با هر ضربه دزدگیر یه ماشینو از کار مینداخت
چن روز پیش یه وانت داشت یه سری از این طبلا رو میبرد
واسه نمی دونم کجا . زیر مارک یاماهاشون نوشته بود
Made in england