جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۵

وحید
یکی از کسایی که خیلی مدیونشم وحیده، سر خیلی چیزا باهاش حرف زدم و درد دل کردم چون احساس می کنم عاقله و دیدش وسیع تر از منه، نمی دونم شاید به خاطر اینه که سی سانت از من بلند تره یا شاید به خاطر اینکه بچه کویره
اگه وحید از چیزی ناراحت یاخیلی ناراحت بشه، یعنی دیگه خیلی بری رو اعصابش نهایتا یه داد سرت می کشه، شاید یه مشتم بخوری ولی ناراحتیش بیشتر از بیس دقیقه طول نمی کشه و دوباره همون وحید آروم ، ریلکس و سر به زیر میشه. البته این ریلکس بودنش خیلی ها رو شاکی می کنه ولی این بخشی از شخصیتشه. من اصلا نمی تونم این آدمو یکی مثل پویا تصور کنم. پویای وحید از جنس پویایی طبیعته، آرام و نامحسوس اما شگفت آور، دقیق و غافلگیر کننده

سه‌شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۵

بنویس نعیم لامسب
خیلی سعی کردم نذارم وبلاگم به این روز بیفته ولی نشد
ترجیح میدم بیشتر بخونم تا بنویسم ولی وقتی بیشتر می خونم
اشتیاق نوشتنم بیشتر می شه
تا اینجاش که بد نبود
آها . . . راستی چن وقته می خوام راجع به دوستانی که دارم بنویسم پس بدینوسیله
از کلیه کسانی که قصد دارم راجع بهشون مطلب صادقانه (صداقت من از هر جهت مورد تایید دوستان بخصوص کسانی که
با من کار کردن است!) بنویسم کسب اجازه می شود