یارو رو تو ده را نمی دادن. هر کاری کرد راه ندادنش. رفت آسمون اومد زمین ندادن که ندادن.
همون اول ده وایساد و هر کی اومد بیرون یا رفت تو فحش خوار و مادرو کشید به هیکلش
گرفتنش و بردنش وسط ده با بیل و کلنگ و مشت و لقد افتادن به جونش انقد زدنش که بالا و پایینش رو یکی کردن. خلاصه زدنش تا خودشون خسته شدن کشیدن عقب. یارو به شکمش چرخید و خون دهنش رو تف کرد بیرون با یه دستش که فقط انگشتاش شکسته بود به زمین فشار آورد و بلند شد رو یه پاش وایساد. چشماش رو به زور باز کرد و گفت دیدین بالاخره اومدم تو ده
واسه زندگی باید اینجوری بود
همون اول ده وایساد و هر کی اومد بیرون یا رفت تو فحش خوار و مادرو کشید به هیکلش
گرفتنش و بردنش وسط ده با بیل و کلنگ و مشت و لقد افتادن به جونش انقد زدنش که بالا و پایینش رو یکی کردن. خلاصه زدنش تا خودشون خسته شدن کشیدن عقب. یارو به شکمش چرخید و خون دهنش رو تف کرد بیرون با یه دستش که فقط انگشتاش شکسته بود به زمین فشار آورد و بلند شد رو یه پاش وایساد. چشماش رو به زور باز کرد و گفت دیدین بالاخره اومدم تو ده
واسه زندگی باید اینجوری بود
7 نظر:
Faghta bayad motmaen bashi ke deho eshtebahi narafti :)
vase zendegi harjoory ke bashi belakhare zaman migzare, agaram deh ro eshtebah rafte bashi hatman rahe hally vojood dare.na?
na omidy aadamo mikoshe
in matn shahkare...
kheyli aaaali.
پروسه ورود به نعیم آباد هم همینجوریه؟
;)
نعیم کجایی پس؟
نه! بی اراده تر از این حرف ها هم می شه بود... می شه فقط طلب کرد ، بی هیچ قدم از قدم بر داشتنی!!و تا ابد بلاتکلیفی رو قی کرد ... باید دید زندگی ارزش این خون دل خوردنا رو داره... ارزش اینهمه سردرگمی ها رو!! واقعاً داره؟
ممنون از کامنتی که گذاشتید. همه اون چیزی که بود ،در واقع همه اون چیزیه که درک شده و نه بیشتر... حرفای دلی هستند که از سر ِلطفِ امثالی چون شما خونده می شه... سر خوش باشید
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی