چهارشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۷

خدا رحمتت کنه استن وینستن، اگه درست یادم باشه اولین اسم این مرد بزرگ رو از برنامه آن روی سکه شنیدم یا تصویرش رو دیدم البته اون موقع چمی دونستم کیه. اما بعدا که فهمیدم کیه عاشقش شدم یادمه برنامه فراتر از دو هزار که شبکه چهار اوایل شروع به کارش نشون می داد یه بار رفت به استودیوی شخصیش. پر بود از کاراکترای معروف از بیگانه گرفته تا ترمیناتور و یه عالمه گریمای خارق العاده. داشتم غش می کردم جلو تلویزیون. بعدشم کلی غصه خوردم که ای کاش من هم و از این حرفا. یادمه رفتم کتاب تمهیدات سینمایی اکبر عالمی رو خریدم. چه چیزا که تو دلم نمیگذشت و چه خیالها گذر کرد و
روحت شاد استن

1 نظر:

Blogger Unknown گفت...

به! پسر تو که داری می‌نویسی پسر! ایول! حال می‌کنم از نوشتنت شدید!
اون قدر یه خط در میون میای و می‌ری که آدم بعد از یه مدتی که هی میاد و می‌بینه نیستی بیخیال می‌شه بعد یه دفعه با کمال ناامیدی میاد می‌بینه نوشتی!

نمی‌دونم چرا نعیم ولی یاد این جک افتادم! شنیدی یارو می‌ره دکتر، دکتره لکنت زبود داشته می‌گه:

بببببفرماییییید ببببشیننننید
خخخخخب
مممممشششکل شششما چیییه؟

طرف در میاد می‌گه:
گلاب به روتون آقای دکتر اجابت مزاج ما شده عین حرف زدن شما! :))

آهان شایدم عین لاگیدن تو نعیم جان!
خیلی مخلصیم داداش! :)

۱:۲۱ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی