از شرکت اومدم بیرون برم به بهانه چیز خریدن یه سیگاری دود کنم، ابروهام هم که دیدین عین هاچین واچین اخم کرده بودم حال و حوصله هم نداشتم اعصاب مثل شکلاتایی که ماهواره تبلیغ می کنه
همینجوری سرمو انداخته بودم می رفتم یهو یکی از پشت سرم گفت چرا اخم کردی؟
برگشتم باحیرت! یه پیرمرد که اصلا نفهمیدم کی از بغلم رد شده بود زمبیل به دست عینهو پیکاسو به جان خودم، دوباره گفت چرا اخم کردی؟ چیه؟ بخند این دوطرف دهنتو فاصله بده از هم
خندم گرف خود بخود گفتم اینجوری خوبه؟ گفت ها حالا شد، چرخید رفت غیب شد
تا برگشتم می خندیم عین اسکلا( یا اگه خواستین ک و خ بذارین )ا
همینجوری سرمو انداخته بودم می رفتم یهو یکی از پشت سرم گفت چرا اخم کردی؟
برگشتم باحیرت! یه پیرمرد که اصلا نفهمیدم کی از بغلم رد شده بود زمبیل به دست عینهو پیکاسو به جان خودم، دوباره گفت چرا اخم کردی؟ چیه؟ بخند این دوطرف دهنتو فاصله بده از هم
خندم گرف خود بخود گفتم اینجوری خوبه؟ گفت ها حالا شد، چرخید رفت غیب شد
تا برگشتم می خندیم عین اسکلا( یا اگه خواستین ک و خ بذارین )ا
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی